Telegram Group Search
تاریخچه، مفهوم و معیار رأی دادن در انتخابات ۱۴۰۳
احمد صدری


مقدمه من در ماهیّت استبدادی جمهوری اسلامی پس از ادخال ولایت فقیه توسط مجلس خبرگان اول — حتی ولایت فقیه غیر مطلقه— هیچ حرفی ندارم. ایران مثل یک بیماری است که سرطان خون یا ویروس ایدز هشتاد درصد بدنش را گرفته. حالا ما باید با این مریض چکار کنیم. البته نباید او را به حال خود رها کنیم بلکه باید سعی خود را بکنیم تا هرچه می‌توانیم زنده نگاهش داریم شاید معجزه‌ای شد و درمانی پیدا شد. در هردو مورد پیشرفت علم منجر به کشف داروهای موثری شده که بیمار را شفا می‌دهد. دوستی ایرانی داشتم که همان سالی که من آمدم به لیک فورست یعنی ۱۹۸۸ ایدز گرفت و تا پای مرگ رفت. ولی در همان وقت این کوکتیل داروئی کشف شد و امروز به لطف آن خوشبختانه سرحال و زنده است. بدیل این دارو به‌نظر من همان‌ است که متاسفانه بعضی از اصلاح‌طلبان آن را زیادی رادیکال می‌دانند:‌ تلاش برای حذف ولایت فقیه از جمهوری اسلامی به عنوان شعار اصلاحات. البته این در واقع بیشتر یک جراحی رادیکال نظام است تا اصلاحات که حکم دارو درمانی را دارد. یک نوع تغییر ماهیت جمهوری اسلامی است که توسط آن از استبداد دینی رها می‌شود و استبداد دینی،‌ رانت‌خواری و فساد آنومیک از میان خواهد رفت. ولی من به این دلیل رأی نمی‌دهم که به این آرمان برسم. هدف بسیار پایین‌تری برای رأی دادن دارم. امّا پیش از بیان علل این تصمیم یک مقدمه در تاریخ و علل رأی دادن در جمهوری اسلامی ارائه می‌کنم.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115155
چرا به پزشکیان رای می‌دهم؟
ابراهیم نبوی

چرا رای می‌دهم؟ پس از جنبش زن زندگی آزادی، تصور من بر این بود که رای دادن دیگر بی‌معنی است، اما امروز معتقدم که رای دادن درست‌ترین عمل برای رسیدن به یک آینده خوب برای ایران است. برای این ادعای خود چند دلیل دارم.

نخست اینکه اگر بپذیریم که اصلاح‌طلبی بخاطر اینکه نتوانسته حکومت را تغییر بدهد، به همین دلیل باید آن را کنار نهاد، به طریق اولی براندازی به دلایل مختلف، از جمله سرنوشت جنبش زن، زندگی و آزادی، عملکرد اپوزیسیون خارج از کشور در یک سال و نیم گذشته، ناتوانی جنبش اعتراضات خیابانی در تغییر حکومت، براندازی نیز به بن بست رسیده است. تنش‌ها و دعواهای میان ده پانزده رهبر جنبش براندازی عملا جز یاس و سرخوردگی ثمری نداشته است. به همین دلیل گمان می‌کنم رای دادن و انتخاب یکی که بهتر از دیگری است، به گمان من راهی است گشوده به سوی مردم.

دوم اینکه در دو انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری و ۱۴۰۲ مجلس، نامزدهای رقیب تقریبا هیچ فرقی با هم نداشتن‌، اما در حال حاضر مسعود پزشکیان کاندیدایی است که کاملا با پنج نفر دیگر متفاوت است. او خردمند، دوستدار ایران، دارای سابقه اجرایی خوب، معتقد به تغییر و حامی آزادی‌های اجتماعی و سیاسی است و نگاهش به سیاست خارجی نگاه درستی است که با انتخاب ظریف به عنوان همکار خودش تعریف می‌شود.

سوم اینکه به گمان من اگر تحریم انتخابات برای وادار کردن جمهوری اسلامی به تغییر در برگزاری انتخابات بود، حالا این اتفاق افتاده است. تائید صلاحیت پزشکیان جز به معنی عقب‌نشینی رهبری و اعوان و انصارش در شورای نگهبان نیست. از همین رو باید وجود او را یک پیروزی برای جنبش اعتراضی ایران دانست و با حضور فعال او را روی صندلی ریاست جمهوری نشاند.

چهارم اینکه پزشکیان جز اینکه تنها امکان برای انتخاب یک رئیس جمهور خردمند و عاقل است، حتی اگر رقبایی مانند جهانگیری یا آخوندی یا حتی خود ظریف یا حتی سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی هم نامزدهای تائید صلاحیت شده بودند، باز هم من به پزشکیان رای می‌دادم. او شیوه گفتگو با حکومت را می‌داند، با عرضه است، شریف و سالم است، روراست و درستکار است و می‌تواند یک کابینه خوب و توانمند برای چهار سال آینده شکل بدهد.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115166
BT Bonyad Towhid, " دکتر عبدالکریم سروش ، " نقشی از نهج البلاغه
🎙, " دکتر عبدالکریم سروش ،

جلسه دوازدهم نقشی از نهج ابلاغه
واقعیت رویداد غدیر خم
نگرشی که شایسته است شیعیان و سنیان به ماجرای ترتیب جانشینان پیامبر اسلام داشته باشند .
«اپوزیسیون انقلابی و بن‌بست روش‌شناختی»

🖍بهروز مرادی

به همان اندازه که شور انتخاباتی در راستای حمایت از آقای دکتر پزشکیان بالا می‌گیرد، اپوزیسیون خارج‌کشور نیز بر عدم شرکت در انتخابات بیشتر پای می‌فشرد. برخی از آنها مشغول دریوزگی دولت‌های غربی برای جلب حمایت از تحریم‌های بیشتر علیه ما مردمی هستند که زیر چکمه‌های شوم این تحریم‌ها له شده‌ایم. آنها در کنار کاسبان داخلی تحریم، کاسبان خارجی تحریم هستند.

برخی دیگر نیز آنچنان در فضای رادیکالیستی خارج‌کشور از تندروی‌های خود تشویق و تأیید دریافت نموده‌اند که راه بازگشت به مسیر مبارزاتی مسالمت‌آميز بی‌خشونت را بر خود بسته‌اند.

اکنون نیز با تبلیغات گسترده‌ای که در مخالفت با شرکت در انتخابات راه انداخته‌اند، با آن بخش از نیروهای صاحب قدرت حافظ وضع موجود هم‌موضع و هم‌سرنوشت شده‌اند که دل به عدم مشارکت فعال قشر خاکستری در انتخابات بسته‌اند تا در یک انتخابات بی‌رمق خود پیروز بشوند و دولت را به دست نیروهای افراطی ضد صلح و خواهان تنش با جهان و موافق تحریم و مخالف آزادی زنان و مخالف حضور دانشگاهیان نخبه در تصمیم‌گیری و موافق اخراج استادان فرهیخته‌ی مستقل و مخالف عدالت اجتماعی و موافق خشکاندن و بریدن و بردن درختان و موافق سرکوب دختران بسپارند. اینچنین است که افراطیون دو سر طیف به هم می‌رسند و هم‌موضع می‌شوند. شگفت آنکه موفقیت هر دو طیف در فشارآمدن هرچه بیشتر به مردم است.

اپوزیسون خارج‌کشور از فقر گفتمانی در حوزه‌ی روش‌شناسی تغییر اجتماعی-سیاسی در رنج است، چراکه هنوز و همچنان انقلابی می‌اندیشد و همچنان در پی روش‌های رادیکال برای تغییر است و ای‌بسا به‌خاطر دوری و گسست از روند جامعه‌ی ایران از شکست انقلاب‌ها درس نمی‌گیرد و این واقعیت را نمی‌پذیرد که انقلاب‌ها علیرغم هزینه‌های انسانی و جانی و مالی و روساختی و زیرساختی و اقتصادی و.... که بر دوش بدنه‌ی معترض اجتماعی و کلیت جامعه می‌نهند، اما دستاورد قابل توجهی ندارند و خیلی زود به حکومتی خودکامه و استبدادی تبدیل وضعیت می‌دهند و جامعه را دچار عقب‌گرد می‌کنند.

بن‌بست روش‌شناختی دیدگاه‌های سردرگم عموم نیروهای اپوزیسیون، باعث گردیده که از واقعیت جامعه‌ی ایران دور شوند و گفتمان آنها در خیال‌پردازی متوهمانه دست به جعل واقعیت بزند و آرزوهای خود را واقعیت بپندارد و درنتيجه راه خود را بر تأثیرگزاری بر تحولات اجتماعی-سیاسی ببندد.

شوربختانه حتی بسیاری از نیروهای موسوم به نواندیشان دینی خارج‌کشور نیز علیرغم ارائه‌ی قرائتی غیرخشونت‌گرایانه از دین، آنگاه که پای تغییر سیاسی-اجتماعی در میان باشد، رویکردی خشونت‌گرایانه و رادیکالیستی دارند و از این جهت دچار دوگانگی و پارادوکس گفتمانی می‌باشند. آنان راهبرد تحول‌خواهی خود را بر اساس الزامات تاریخی و واقعیت‌گرایی اجتماعی نوسازی ننموده‌اند. کهنگی روش‌شناختی دیدگاه‌های آنها نمی‌تواند تغییرات حداقلی را ارج بنهد، بلکه آنها جز به تغییرات حداکثری ناگهانیِ رادیکال رضایت نمی‌دهند. هنوز تصور می‌کنند که میان آنها و دشمنان مردم فقط دریایی از خون قرار دارد و از همین روی نمی‌توانند هرگز تصور کنند که برای صرفه‌جویی در خونریزی و مراقبت از خون جوانان وطن و حفظ چشم‌های نازنین آسیب‌پذیر دختران و پسران می‌توان و باید از راه‌های کم‌هزینه‌تر اصلاح یا بهبود اوضاع که ممکن است تغییراتی حداقلی را شامل بشود، تدبیر اندیشید و همت گماشت.

کسانی که هنوز تحت تأثیر ایدئولوژی مارکسیسم لنینیسم از مبارزات قهرآمیز آشتی‌ناپذیر دفاع می‌کنند و یا خوانشی از اسلام دارند که مذاکره و چانه‌زنی با حکومتی فاقد مشروعیت در آن نمی‌گنجد، جز به سرنگونی رادیکالیستی نظام آرام نمی‌گیرند. این بن‌بست متدودیک هرگاه با احساسات جریحه‌دارشده‌ی آنها ترکیب شود، عقل و خِرَد مبارزاتی را تحلیل می‌برد و آنان را به نیروهایی علیه تغییر تدریجی مسالمت‌آميز اجتماعی-سیاسی تبدیل می‌کند.
به همین خاطر انها به طور ناخواسته از این زاویه نیز با نیروهای حافظ وضع موجود داخلی هم‌موضع و در خلق و استمرار وخامتِ اوضاعِ خلقِ دچار فلاکت همدست می‌شوند.

برای تغییر وضع موجود، جز صندوق رأی راه دیگری وجود ندارد. خِرد قرن بیست‌ویکمی به ما می‌آموزد که می‌بایست از تغییر حداقلی استقبال نمود و ذهن تحول‌خواهان اجتماعی را از آن طریق امیدوار نگاه داشت و بدنه‌ی تحول‌خواهان اجتماعی را تقویت نمود. عدم مشارکت فعالانه در این انتخابات دقیقاً خواست و آرزوی همان کسانی است که آقای دکتر پزشکیان را صرفاً به‌خاطرِ افزایش چند درصدی نرخ مشارکت در صحنه می‌خواهند و نه اینکه از رئیس‌جمهورشدن او استقبال نمایند.

برای درک ضرورت تاریخی مشارکت در این انتخابات و حمایت از آقای دکتر پزشکیان، مدیریت احساسات جریحه‌دار ملی و امید بستن به تغییرات حداقلیِ مسالمت‌آميز ضروری است.

٢ تیر ١۴٠٣
Forwarded from عکس نگار
برسد بدست دکتر پزشکیان

در دوری از تکبر
من ناخوش دارم که در پندار شما چنین آید که من خواهان ثنا و ستایش ام و سپاس خدا را که چنین نیستم....پس به چاپلوسی و تملق با من آمیزش مکنید و مپندارید که گفتن حق بر من گران می آید و نخواهم که مرا بزرگ انگارید زیرا هرکه شنیدن حق بر او گران آید ، یا نتواند اندرز کسی را در باب عدالت بشنود،عمل کردن به حق بر او دشوار تر است.پس با من از گفتن حق و یا رای زدن به عدل بازنایستید زیرا من در نظر خود بزرگتر از آن نیستم که مرتکب خطا نشوم و در اعمال خود از خطا ایمن باشم...[خطبه ۲۰۷]

در پرهیز از تحقیر مردم
هنگامی که به شام می رفت ، دهقانان شهر انبار به دیدارش آمدند. از اسب ها پیاده شدند و پیشاپیش او دویدند. پرسید این چه کار است که می کنید؟ گفتند این عادت ماست در بزرگداشت فرمانروایان مان. امام فرمود این کاری ست که امیران تان از آن سود نبردند و شما خود را در زندگی به مشقت می افکنید و در آخرت به بدبختی گرفتار می آیید. چه زیانبار است مشقتی که در پی آن عذاب باشد و چه سودمند است آسودگی همراه با ایمنی از عذاب خدا.[ باب گزیده، ۳۶]

در صلح خواهی
دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید ولی اگر به توصیف اعمال و بیان حالشان بپردازید سخن تان به صواب نزدیک تر و عذرتان پذیرفته تر است. به جای آنکه دشنام شان دهید، بگویید بارخدایا! خون های ما و آنها را از ریختن نگه دار و میان ما و ایشان آشتی انداز و آنها را که در این گمراهی هستند راه بنمای تا هر که حق را نمی شناسد، بشناسد و هرکه آزمند گمراهی و دشمنی ست، از آن باز ایستد. [خطبه ۱۹۷]

در فساد ستیزی
تو را در امانت خود شریک کردم و یار و همراز خود شمردم و هیج یک از افراد خاندان من در غمخواری و یاری و امانتداری در نزد من،همانند تو نبود!...چون فرصت بدست آوردی به مردم خیانت کردی و شتابان تاخت آوردی و هرچه میسرت بود...برگرفتی و بربودی!..با دلی آسوده، بی آنکه خود را در این اختلاس گناهکار پنداری! وای برتو، چنان می نمودی که میراث پدر و مادرت را به نزد آنها می بری...به خدا سوگند اگر از حسن و حسین چنین عملی سر می زد، نه با ایشان مدارا و مصالحه می نمودم و نه هیچ یک از خواهش های شان را بر می آوردم تا آن که حق را از ایشان بستانم و باطلی را که از ستم ایشان پا گرفته است، بزدایم. [نامه ۴۱]

در عقوبت ستمکاران
به خدا قسم ، حتی اگر یک تن از مسلمانان را به عمد و بی هیچ جرمی کشته بودند، کشتار همه ی آن لشکر بر من روا بود.زیرا همه ی آنان در کشتن آن یک تن حاضر بوده اند و کشتن او را منکر نشمرده اند و به دست و زبان یاری اش نکرده اند...[خطبه ۱۷۱]

در نقل ها از ترجمه استاد آیتی استفاده شده است.
برای ایران و … احتمال انقراضش…
📍بخش اول: پرستاری برای ایران
❇️محسن رنانی ۳ تیر ۱۴۰۳
دو هفته است آشوبی دارم. دوهفته است خواب ندارم. دو هفته است بین عقل و دلم جنگی است. عقلم با چشمی اشکبار می‌گوید باید رأی‌ داد نباید فرصتی که گویی خدا به ملت ایران پاس داده است را از دست داد. نباید گذاشت شرایط ایران سخت‌تر و پیچیده‌تر از این شود. ایران مستعد یک انفجار است. جسم و روح ایران دیگر تاب یک درهم‌ریزی تازه را ندارد. باید برخیزیم و این «فرصت انتخاب» را به «خلق امکان» تبدیل کنیم.
اما دلم با چشمی خونبار می‌گوید آخر بی‌وجدان، با چه رویی با چه شرافتی و با چه انسانیتی می‌خواهی رأی بدهی؟ آن هم به دعوت حکومتی که در همین جنبش مهسا وقتی شهروندانش در اعتراضات خیابانی مسالمت‌آمیز، کشته و نابینا شدند این جوانمردی را نداشت که مسئولیتش را بپذیرد و از آسیب‌دیدگان دلجویی کند و به دهان آنانی بکوبد که گفتند تروریست‌های خارجی آمدند و کور کردند و کشتند و رفتند! به چهره کیان نگاه کن! به چشمان دختر کردستان نگاه کن! به زخم صورت پسر نازی‌آباد نگاه کن! به صد کشته مظلوم زاهدان فکر کن و به چشمان دانشجویان و همکاران دانشگاهی اخراج شده‌ات زُل بزن و آنگاه بگو باز می‌روی رأی بدهی؟

سرانجام بعد از دو هفته بی‌خوابی و آشوب و جنگ، دلم تسلیم شد. عقلم نزدیک سی استدلال آورد تا دلم را راضی کند و نهایتا موفق شد. و اکنون این نویسنده که معلم توسعه است و از سال ۱۳۸۱ جز تدریس، گرفتن هرگونه مسئولیتی را در این ساختار سیاسی بر خود حرام کرده‌ است و با وجود پیشنهادهای چرب‌وشیرین داخلی و خارجی، بیست و دو سال است بر این عهد خویش باقی مانده است و همچنان باقی خواهد ماند؛ و نیز همراه مردم ایران، انتخابات سال گذشته را تحریم کرده بود، با چشمی‌ گریان می‌گوید: برای ایران بی‌پرستار که «حسرت یک زندگی معمولی» بر دلش مانده است، در این انتخابات شرکت خواهم کرد.

ایران امروز به یک رئیس‌جمهور جنگی یا انقلابی نیازی ندارد.
به یک رئیس‌جمهور برانداز هم نیازی ندارد.
ایران امروز به یک رئیس‌جمهور پوپولیستِ دروغزن که شعارهای عجیب‌وغریب و فریبنده بدهد و هنوز نیامده از منابع نفت و آب و خاک کشور حاتم بخشی کند، نیازی ندارد.
حتی به یک رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب یا تحول‌خواه هم نیازی ندارد.
ایران امروز خیلی خسته و فرسوده است، تحمل جراحی را هم ندارد. امروز جراحی اقتصادی و اجتماعی موجب خون‌روی بیشتری از جسم ایران (سرزمین) و هرزرَوی انرژی بیشتری از روح ایران (مردم) می‌شود.
امروز ایران حتی به پروژه‌‌های جدید هم نیازی ندارد. اکنون یک سوم واحدهای مسکونی ساخته شده در شهرهای جدید ما خالی از سکنه‌اند و شهرک‌های صنعتی و برخی صنایع ایران چند برابر نیاز داخلی ما ظرفیت تولید دارند؛ اما امید و افقی برای توسعه و تولید خود ندارند.
امروز دیگر ایران به کسی نیاز ندارد که دائما از حنجره‌اش واژه خودکفایی بیرون بزند و برای تحقق این شعار تمام منابع آبی عمیق ایران را صرف کشاورزی ناکارآمد و فرسوده ما کند.
ایران امروز به کسی نیاز دارد که کارش تولید انبوه خبرهای تبلیغاتی نباشد؛ و با حرف زدنش تنش و تحقیر ایجاد نکند؛ با داخل و خارج اُشتُلُم نکند؛ کمی آرام بگیرد و بگذارد کمی آرام بگیریم.

امروز روح ایران خسته و جسم آن شدیداً آسیب‌دیده‌ است و به پرستاری نیاز دارد که جلوی خونریزی این پیکره را بگیرد و از سرعت نابودی منابع طبیعی و مهاجرت نخبگان و افسردگی جوانان آن بکاهد. اگر ایران بماند، به زودیِ زود، در آینده‌ای که اکثریت ما خواهیم دید، آن را خواهیم ساخت. ایران اکنون به باغبانی نیازمند است که قیچی هرس را زمین بگذارد و نخواهد زمین و زمان را مدیریت کند، و اجازه دهد تا گلهای رنگارنگ این باغ، خود برویند و خود بشکفند.

ایران امروز به کسی نیاز دارد که تیمارش کند؛ با آن به آرامی و لطافت سخن گوید؛ دخترانش را محترم دارد و زنانش را تکریم کند؛ جوانانش را امید ببخشد؛ با ایده‌‌ها و پروژه‌های منْ‌درآوردی، منابع کشور را دودِ هوا نکند؛ با تورم تازه، فقرایش را فقیرتر نکند؛ کارآفرینان و نوآفرینانش را در بی‌ثباتی‌های ناشی از انواع تصمیمات خلق‌الساعه، خسته و فرسوده نکند؛ برای استخدام کارشناس و متخصص و معلم و استاد، به آستین کوتاه و زلف بلند افراد نگاه نکند؛ ایرانیان را خودی وناخودی نکند؛ آغوشش را واقعاً برای ایرانیان ترسیده و مهاجرت کرده بگشاید و رفت‌وآمدشان را تسهیل و حمایت کند؛ هنرمند و نویسنده و روزنامه‌نگار را به هر بهانه‌ای خانه‌نشین نکند؛ کتابهای نویسندگان را برای دادن مجوز چاپ، سلاخی نکند؛ معلم و استاد را تعلیق و اخراج نکند؛ میلیون‌ها ایرانی دوتابعیتی را پیشاپیش به جاسوسی متهم نکند؛ برای فعالان محیط‌زیست پاپوش درست نکند؛ اعتراضات بحق کارگران و کشاورزان را با باتوم پاسخ ندهد؛ منابع مالی و مادی کشور را بین دوستان حراج نکند؛ و مهم‌تر از همه قیافه‌اش و سابقه‌اش و
رفتارش دل هیچ ایرانی را نزند و هیچ فاسدی را هم به هوس رانت‌خواری نیندازد. به‌کسی که به‌یکسان نگران حقوق شهروندی تمام ایرانیان، با هر قومیت و زبان و دین و مذهبی باشد؛ و برایش رضایت بلوچ‌ها و کردها و عرب‌ها به اندازه رضایت تهرانی‌ها مهم باشد.

راستش ما خسته‌ایم و نیازمند تیماریم؛ گم‌گشته‌ایم و نیازمند افقیم؛ و بیش از آن که عطش رشد و رفاه داشته باشیم، تشنه آرامشیم. دلخسته از بی‌قانونی‌ها و نیازمند کرامت انسانی هستیم؛ ودلمان برای افتخار به ایرانی بودن لک زده است!
ما می‌خواهیم بازی کنیم، فیلم ببینیم، شادی کنیم و آواز بخوانیم و این همه نگران شش جهت خویش نباشیم.
ما کسی را می‌خواهیم که ما را به سوی خشم و خشونت بیشتر نبرد؛ کاری نکند که آتش‌فشان خشم و نفرت جوانان سرباز کند و مردم، مسیر خون و خشونت را بر مسیر رأی و مشارکت ترجیح دهند. ما کسی را می‌خواهیم که برای‌مان از ثبات و صلح بگوید، از دوستی و عشق بگوید و از زندگی‌ انسانی‌ای که در شأن مردم ایران است.

همه این‌ها که گفتم در تنگناهای همین نظام سیاسی کنونی هم تاحدی شدنی است؛ به شرط آن‌که کسی را به پاستور بفرستیم که به این‌ها معتقد باشد و با حفظ استقلال و تعهد به وظایفی که قانون اساسی برای حفاظت از حقوق ملت برعهده او گذاشته است، و البته بدون غرور و تهدید و تنش، با مقاماتِ موثر تعامل کند.

راستش ما رئیس‌جمهوری می‌خواهیم که نه ذوب در ولایت باشد و نه ضد ولایت. ما یک ایرانی فرهیخته اما معمولیِ معمولی می‌خواهیم تا «حسرت یک زندگی معمولی» را بر دلمان نگذارد. ما کسی را می‌خواهیم که اگر پزشک است یا مهندس است، بتواند از ایران و از مردم ایران پرستاری کند.

آنچه من احساس می‌کنم این‌ است که هیچ‌کدام از پنج نامزد دیگر نه توان و نه تمایلی برای برداشتن مسئولیت پرستاری ندارند. همه آنها دوباره دارند برای خودشان مأموریت‌های انقلابی تعریف می‌کنند و دوباره می‌خواهند سیرک معجزه راه بیندازند. نمی‌دانم، شاید هم اشتباه کنم، اما احساس می‌کنم در میان این شش نفر، پزشکیان، با آن که جراح است اما آمده است تا پرستار ایران باشد. شاید او بتواند بخشی از مسئولیت‌های پرستاری ایران را محقق کند. بی‌گمان قدرتش کافی نخواهد بود تا همه انتظارات ما را حتی در حد پرستاری از ایران هم محقق کند؛ اما تا جایی که می‌دانم آدم لوطیِ سالم و صادقی است و تلاشش را خواهد کرد. از او می‌خواهیم که اکنون با مردم پیمان ببندد که اگر نتوانست، صادقانه به آنان گزارش دهد و از آنان پوزش بخواهد. به روحانیان اعتماد کردیم، به عهد خود وفا نکردند. انقلابیان دو آتشه را آزمودیم، مردم را به خاک سیاه نشاندند. بیایید این‌بار یک پزشک لوطیِ صادق و معمولی را بیازماییم؛ که اگر این‌بار هم جواب نداد، پس آنگاه شاید مجبور شویم به بیگانگان پناه ببریم.

شک نکنیم که با آمدن پزشکیان مشارکت بالا می‌رود و این، هدف حکومت را برآورده می‌کند. اما برای آن که جامعه هم بُرد کند و پرستار-جمهور خودش را داشته باشد، باید مشارکت آنقدر بالا برود تا پزشکیان رأی بیاورد. وگرنه همه‌مان دوباره سرخورده خواهیم شد و کشور به بن‌بست تازه‌ای خواهد رفت.

دو هفته است هر چه دانشجویانم و دوستانم پیام دادند و درباره انتخابات پرسیدند، گفتم نمی‌دانم، نظری ندارم، خودم هم سرگردانم. حتی وقتی یادداشت‌هایی جعلی به نام من درشبکه‌ها به گردش درآمد و تکذیب کردم، همچنان نمی‌دانستم چه کنم. گرچه عقلم سی استدلال آورده بود اما دلم راضی نمی‌شد؛ تا آن که سرانجام دو چیز او را از تردید بیرون آورد. یکی دیدن مصاحبه پسر نازی‌آباد با بی‌بی‌سی که دلم را فرو ریخت و پذیرفت که نباید به راهی برویم که تجربه پسرنازی‌آباد تکرار شود؛ و دیگری آهنگ «برای» شروین که به یادش آورد که جنبش مهسا، جنبشی برای درخواست یک زندگی معمولی بود.

من با وجودی که با کسانی که خالصانه و فقط از روی نگرانی برای آینده ایران تصمیم گرفته‌اند رأی ندهند همدلم و به آنها احترام می‌گذارم؛ اما شرح برخی از استدلالهای اشکبار عقلم برای دلم را، در بخش دوم این نوشتار خواهم آورد. آن‌جا گفته‌ام که اگر فرصت بخریم و نگذاریم ایران در مسیر فروپاشی قرار گیرد، آینده از آن نسل توسعه‌خواه و دموکراسی طلب امروز ایران خواهد بود.

محسن رنانی/ سوم تیر ۱۴۰۳



بخش دوم این مطلب، ظهر عید غدیر (۵ تیر ۱۴۰۳) منتشر خواهد شد.

محسن رنانی
عضو هیئت عملی دانشگاه اصفهان
🔴درخواست محمد فاضلی، داماد مهندس میرحسین موسوی از کمپ اصلاح‌طلبان:

اخلاق و انصاف حکم می کند استفاده ابزاری از نام میرحسین موسوی متوقف شود.

@iran_times
🔴 در مذمت دین فروشان

    رسول خدا(ص) در مذمت دین به دنیافروشان فرموده‌اند:
     
وَيلٌ للذينَ يَجتَلِبُونَ الدنيا بالدِّينِ ، يَلبَسُونَ للناسِ جُلودَ الضَّأنِ مِن لِينِ اَلسِنَتِهِم، كلامُهُم أحلى مِن العَسَلِ و قُلوبُهُم قُلوبُ الذِئابِ، يقولُ اللّه ُ تعالى: اَبي يَغتَرُّونَ ؟ فَوَعزَّتي لأبعثَنَّ عَلى اُولئك فِتنةً تَذَرُ الحَليمَ مِنهُم حيرانَ.

واى بر كسانى كه دين را وسيله كسب دنيا مى‌كنند و با زبان نرم خود در برابر مردم به لباس ميش در مى‌آيند، گفتارشان از عسل شيرين‌تر است و دلهايشان دل گرگ است. خداوند متعال مى‌فرمايد: آيا به [رحمت] من غرّه مى‌شوند؟! به‌حق خودم سوگند كه فتنه و بلایى براى آن‌ها پيش آورم كه بردبار از آن سرگردان شود.

📚اعلام الدین، ص 295
🔻چرا مسلمان‌ام؟
✍️یاسر میردامادی

✔️ من، تا حدودی، از صدقه‌سرِ موسیقی مسلمان‌ام؛ به ویژه موسیقیِ صوفیانهٔ سنتی ایرانی با سرپنجهٔ زنده‌یاد محمدرضا لطفی (۱۳۲۵-۱۳۹۳ خورشیدی). نوازندگیِ استثنایی، استادانه و روح‌افزای لطفی (تار، سه‌تار، کمانچه و دَف) و نیز صدای گرم و نافذش به هنگام خواندن اشعار عرفانی فارسی، به ویژه اشعار مولانا و حافظ، همیشه مرا طمأنینهٔ وجودی و الهام‌آور عطا کرده و قوت قلب‌ام بخشیده که هستی الهی است و فرهنگ‌های مسلمان ریشهٔ الهی دارند...
📎 پیوند به متن کامل این یادداشت در سایت دین‌آنلاین
https://www.dinonline.com/43456/
🔸 خطا می‌کنیم پس دموکراتیم!

✍️ علی‌اشرف فتحی

1️⃣جمله «مؤمن از یک سوراخ، دوبار گزیده نمی‌شود» در منابع مختلف اسلامی از قرن دوم هجری چشم می‌خورد و اغلب به پیامبر اسلام نسبت داده شده است. منابع دینی و تاریخی اهل سنت همچون سیرهٔ ابن هشام (2/104)، صحیح بخاری (8/31)، مغازی واقدی (1/309)، صحیح مسلم (4/2295)، طبقات ابن‌سعد (2/43) و انساب‌الاشراف بلاذری (10/164)، با عبارت «المؤمن لا يُلدَغ من جُحر مرتين» و نخستین منابع مدون دینی شیعیان با عبارت «المؤمن ... لَايُلْسَعُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَيْنِ» به ثبت این سخن پرداخته‌اند. در منابع اولیه شیعی نیز اگرچه شیخ صدوق در قرن چهارم، این روایت را به پیامبر نسبت داده (من لایحضر 4/378)، ولی پیش از او کلینی و پس از او شیخ مفید این روایت را به امام صادق(ع) نسبت داده‌اند (کافی 3/612 و الإختصاص، ص245). در نقل شیخ مفید به جای «مؤمن» از «عاقل» آمده است.
فارغ از اعتبارسنجی سندی روایت، همین‌که چنین روایتی در بسیاری از متون اولیه اسلامی نقل شده، نشانه‌ای از باور مؤمنان شاخص آن عصر به خطاپذیری انسان و لزوم جبران خطا از طریق دوری از تکرار آن است. بر این اساس، آنها به پیامبر چنین نسبت می‌دادند که اولا انسان خطاپذیر است و ثانیا باید از تکرار خطا بپرهیزد تا زیان نبیند و پیشرفت کند.

2️⃣باور به خطاپذیری انسان در متون یهودی و مسیحی بسیار پررنگ است. محور اصلی نگاه آنان به انسان، گناهکار بودن او و لزوم تلاش برای رستگاری و پاکی از گناه اولیه بوده است. یهودیان در احکام نیدا (قاعدگی زنان) چنین روایتی نقل کرده‌اند:
«فرشته‌ای به نام لیلا بر زنان باردار گماشته شده است. این فرشته نطفه را می‌گیرد و به حضور مقدس خدا می‌برد و چنین عرض می‌کند: ای پروردگار عالم! سرنوشت این نطفه چه خواهد بود؟ آیا او فردی نیرومند خواهد شد یا ضعیف؟ عاقل یا نادان؟ ثروتمند یا بینوا؟ اما نمی‌گوید که او درستکار خواهد شد یا خطاکار، چون این فقط بسته به میل انسان است»(گنجینه‌ای از تلمود، ص 112-111).

3️⃣الکسی دو توکویل را باید یکی از اثرگذارترین متفکران عصر مدرن بدانیم. او با روایتی که از دموکراسی آمریکایی در اوایل قرن 19 عرضه کرد، تأثیر عمیقی بر انسان معاصر گذاشت. توکویل در کتاب «تحلیل دموکراسی در آمریکا» نوشته است: «امتیاز بزرگ آمریکایی‌ها تنها در این نیست که دانش و فرهنگ آنان از دیگران بیشتر است، بلکه امتیاز بزرگ آنها این است که برای جبران اشتباه، توانایی و فرصت بیشتری دارند» (ترجمه مقدم مراغه‌ای، انتشارات علمی و فرهنگی، 1383، ص 308).
توکویل در ادامه با پذیرش برخی معایب دموکراسی، التفات می‌دهد که محدودیت زمانی مسؤولیت قدرتمندان می‌تواند ضریب خطا را کاهش دهد (همان، ص 320). در ادامه نیز تذکر می‌دهد که جز خدا به هیچ‌ انسانی نباید قدرت مطلقه داد (همان، ص349).
بنابر این از نظر توکویل، دلیل درخشش آمریکا در عصر جدید، پذیرش خطاپذیری انسان و به‌ویژه قدرتمندان و تلاش برای تعبیه امکان قانونی جبران خطا از طریق محدودیت زمانی و دامنه‌ای اختیارات و قدرت حاکمان است.

4️⃣ پژوهش‌هایی مانند این پژوهش دانشگاه میشیگان نشان می‌دهد که هوش بالاتر به خطاپذیری و تلاش بیشتر برای جبران خطا کمک می‌کند. هر فرد، گروه و جامعه‌ای که باهوش‌تر باشد، بیشتر می‌پذیرد که امکان خطا دارد و کمتر خطاهای پیشین خود را تکرار می‌کند. فرد یا جامعه‌ای که مدام به تکرار خطاهای خود بپردازد و تلاش کمتری برای جبران خطاهای خود نشان دهد، طبعا امکان کمتری برای کاهش ضریب خطاهای سیستماتیک تدارک خواهد دید. در نتیجه، گرفتار یک سیکل معیوب و دور باطل شده و با هر گام به جلو، یک گام به عقب برمی‌دارد. در مناظرهٔ اخیر به اهمیت التفات به خطاپذیری انسان و تدارک امکانات جبران خطا از جمله محدودسازی دامنهٔ زمانی و اختیاراتی حاکمان به عنوان رکن مهم دموکراسی اشاره کردم. ما در مذهب شیعه نیز پتانسیل‌های معطوف به این نگاه را داریم و پذیرش «تخطئه» و خطاپذیری مجتهد در فرایند اجتهاد که مورد پذیرش بسیاری از فقهای ماست، بصیرت خوبی به ما می‌دهد که دموکراسی را بفهمیم و از نمایش دموکراسی را بپرهیزیم.

در همین‌باره: در ستایش خطاپذیری و در نکوهش خطاپوشی

@taqriraat
🎙 ترجمان با همکاری رادیو ریرا تقدیم می‌کند

🎯 نسخۀ صوتی: گفت‌وگو؟ نه ممنون. می‌کُشمش!


📍آیا با گفت‌وگو هر نوع اختلافی را می‌شود حل‌و‌فصل کرد؟ در واقعیت، خیلی وقت‌ها گفت‌وگو پا نمی‌گیرد، یا نمی‌تواند نقش سازنده‌ای داشته باشد. در عوض، اختلافی که چه‌بسا در ابتدا خیلی شدید نبوده، به بحرانی عظیم و اختلافی لاینحل مبدل می‌شود. به نظر می‌رسد کشمکش فرایندی مُسری باشد که در آن هر کاری که می‌کنید بر کارهای دیگران تأثیر می‌گذارد. رفتار شما بر رفتار دیگران تأثیر می‌گذارد: اگر هیجان نشان دهید و خشمگین شوید، طرف مقابل هم خشمگین می‌شود. این را می‌توانید در مقیاس گسترده‌تر هم در نظر بگیرید، جایی که طرف‌های بیشتری درگیر هستند و، درنتیجه، هیجانات به‌صورت موجی در شبکه پخش می‌شوند. چیزهایی که ابتدا کم‌اهمیت به نظر می‌رسند، مثل لحنی که استفاده می‌کنید یا ارجاعاتی که می‌دهید، ناگهان بی‌نهایت مهم می‌شوند و می‌توانند در حل‌شدن یا نشدن یک کشمکش نقش محوری ایفا کنند. گفت‌و‌گویی که به خشونت می‌کشد، خیلی اوقات به گفت‌وگوهایی ناکارآمد تبدیل می‌شود. یعنی آن نوع گفت‌وگوهایی که درنهایت افراد از آن کناره‌گیری می‌کنند و می‌گویند «افتضاح بود». آیا راهی وجود دارد که بتوانیم از این جنگِ سنگر به سنگر که در آن استدلال‌های واحدی بارها و بارها تکرار می‌شوند و در حالات هیجانی یا لحن‌ها تفاوتی به وجود نمی‌آید، فراتر رویم و از گفت‌و‌گو نتیجه‌ای واقعی به دست آوریم؟

                                       
🎧 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بشنوید:
B2n.ir/p48955

📌 نوشتار این مطلب را اینجا بخوانید:
B2n.ir/e45667
«انجمن حجتیه و اپوزیسیون مدافع تحریم»

🖍بهروز مرادی

انجمن حجتیه معروف است به اینکه معتقد است برای تعجیل در ظهور امام زمان‌ع می‌بایست جهان را پر از ظلم و بیداد و ستم کرد. آنها بدین ترتیب از ظلم و فقر و فساد و فشار حداکثری به مردم استقبال می‌کنند و این فجایع را حتی به فال نیک می‌گیرند و در شدت بخشیدن به آن حتی نقشی کنش‌گرایانه و فعال ایفا می‌نمایند.

بخشی از اپوزیسیون خارجی و داخلی نیز بر این باورند که تحریم علیه ایران می‌تواند اوضاع جامعه را چنان حاد و غیرقابل تحمل کند که مردم تحت فشار حداکثری به ستوه و به خیابان بیایند و انقلاب کنند و راه را برای حکومت‌کردن آنها هموار نمایند.

قابل‌توجه اینکه این دیدگاه در مورد وقوع انقلاب، یک نظریه‌ی مارکسیستی است که همه‌ی نظریه‌پردازان انقلاب با آن موافق نمی‌باشند. کارل مارکس بر این باور بود که هرگاه استثمار و ظلم به حد نهایی خود برسد، طبقه‌ی محروم به سازماندهی خود می‌پردازد و علیه نظام سرمایه‌داری قیام و انقلاب می‌کند و طومار استثمارگران را در هم می‌پیچد.
پای‌بندی مارکس به اخلاق انسانی سبب شد تا او از اعمال فشار حداکثری به توده‌ی تحت استثمار استقبال نکند و منتظر رسیدن خودبه‌خودی زمان حد نهایی استثمار بماند.
اما اپوزیسیون انقلابی ایرانی بدون آنکه خود آگاه باشد، در خصوص تغییر اجتماعی-سیاسی مارکسیستی می‌اندیشد و بدون آنکه به مبانی اخلاق پای‌بند باشد، برای به قدرت‌رسیدن، در راستای رساندن مردم به حد نهایی فلاکت‌، از هیچگونه تلاشی فروگذار نمی‌کند. تحریم‌خواهی آنان ازجمله در همین دیدگاه مخدوش ریشه دارد.

قابل توجه اینکه نظریه‌ی مارکس از سوی برخی از نظریه‌پردازان انقلاب رد شده است. برخی از آنها بر این نظرند که انقلاب‌ها وقتی که اعضای جامعه در بدترین شرایط به سر ببرند، رخ نمی‌دهند. بسیاری از مردم در جوامع مختلف در طول تاریخ فشارهای وحشتناکی را تحمل کرده‌اند، بدون آنکه برای تغییر وضعیت موجود دست به انقلاب زده باشند. آنها در بسیاری از موارد برای سال‌های طولانی سرنوشت خود را پذیرفته‌اند و سعی کرده‌اند در نظام موجود در پی تأمین منافع خود باشند تا اینکه راه انقلاب را بروند. یکی از دلایل این فقدان را نظریه‌ی "توقعات فزاینده" ارائه می‌دهد که می‌گوید:
"احتمال بروز انقلاب زمانی بیش از همیشه هست که در پی دوره‌ای طولانی از رشد عینی اقتصادی و اجتماعی، دوره‌ای کوتاه از بازگشت شدید اوضاع بروز کند."
پدر این نظریه توکویل است که چرایی وقوع انقلاب فرانسه را مورد تحلیل قرار داد. او در تحلیل خود چنین مطرح کرد که:
"بهت‌آورترین جنبه‌ی این انقلاب آن بود که در دوره‌ای رخ داد که نه شهروندان فرانسوی دچار اقتصادی راکد یا ضعیف بوند و نه سرکوب سیاسی به نحو خاصی بارز بود. اتفاقاً در همان زمان رژیم حاکم در اواخر قرن ١٨ از انواع محدودیت‌هایی که پیش از آن وجود داشت، کاسته بود."

این به این معنی است که فشار حداکثری بر مردم به جای آنکه عامل و پیش‌نیاز انقلاب باشد، می‌تواند عامل فلج‌ساختن ذهن و تضعیف قدرت تصمیم‌گیری و توقف کنش سیاسی آنها باشد. اگر مردم بیش از حد تحت فشار قرار بگیرند، آنچنان ضعیف و نومید می‌شوند که توان مبارزه برای ایجاد تغییر را از دست می‌دهند.

توکویل می‌نویسد:
"انقلاب‌ها همیشه وقتی امور از بد به بدتر می‌گراید، رخ نمی‌دهند، برعکس؛ غالباً مردمی که طی دوره‌ای طولانی بی‌هیچ اعتراضی یک حکومت سرکوب‌گر را تحمل کرده‌اند، وقتی ناگهان می‌فهمند که حکومت از فشار خویش کاسته است، به مخالفت با آن برمی‌خیزند."

برینتون از دیگر نظریه‌پردازان انقلاب در تحلیل طبقاتی خود از انقلاب نیز به این نتیجه رسید که فقیرترین و محروم‌ترین افراد شروع‌کننده‌ی انقلاب نیستند و شورش‌های این افراد الزاماً به انقلاب نمی‌انجامد. او می‌گوید:
"انقلاب‌ها تا حد زیادی در نتیجه‌ی احساس برخی از گروه‌های عمده‌ی اقتصادی حاکی از اینکه ترتیبات سیاسی بی‌جهت فرصت پیشرفت آنها را محدود ساخته است، وقوع می‌یابند."
البته او عوامل مختلفی را در وقوع انقلاب دخیل می‌دانست.

دیویس نیز معتقد بود که وقتی مردم در بدترین شرایط به‌سر ببرند، بعید است که دست به قیام بزنند. او می‌نویسد:
"فقر مستمر نه تنها افراد را انقلابی نمی‌کند، بلکه آنها را نگران خود و خانواده‌شان می‌سازد و این در بهترین حالت به معنی تن‌دادن به سرنوشت و در بدترین حالت به معنی یأس و خاموشی است."

تانتر و میدلارسکی نیز با یافته‌های دیویس موافقند، اما کوشیده‌اند نظریه‌ی او را اصلاح نمایند.
همه‌ی آنها معتقدند که مارکس در نظریه‌ی انقلاب خود به خطا رفته چراکه انقلاب‌ها در زمانی رخ نمی‌دهند که طبقه‌ای در جامعه هرچه فقیرتر و محروم‌تر باشد.

(ر.ش.به کتاب: تئوری‌های انقلاب، نوشته‌ی آلوین استانفورد کوهن، ترجمه‌ی عليرضا طیب، نشر قومس، سال ١٣٨١، ص. ٢۶۵ تا ٢٨٠).

۴ تیرماه ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
Forwarded from کانون نشان
🍃بجای رفتار پرهزینه منفعلانه ؛ بیایید با فرصت پیشِ‌رو خلاقانه رفتار کنیم
منتظر کسی یا رویدادی نباشیم تا برایمان شادمانی بیاورند ؛ شادمانی و بختیاری را باید خلق‌کنیم و با زحمت و تلاش بدست‌آوریم🍃

میزگرد با شرکت فعالان فرهنگی و اجتماعی

🔹با حضور ؛
سرکار خانم دکتر سمیه توحیدلو

آقای دکتر مقصود فراستخواه

آقای عمادالدین باقی

آقای دکتر نعمت‌الله فاضلی

آقای دکتر ناصر مهدوی

🔹سه‌شنبه ۵ تیرماه

🔹ساعت۱۰ صبح

اتوبان ارتش به سمت شرق-روبروی شمیران سنتر-جنب کوچه هاشم ازگلی

#نشان‌را‌دنبال‌کنید
@kanoon_neshan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غدیر و انتخابات


#عبدالکریم_سروش:
« من تحول‌خواه هستم اما انتخابات را تحریم نمی‌کنم…»

@DrSoroush
با سلام

از فقهای شورای نگهبان که به عنوان نگهبانان دین، در این مجموعه هستند تا قوانین بر خلاف شرع انور نباشد ، سئوالی دارم ؛

و آن اینکه : شما بر اساس چه ملاکی برخی از این آقایان را تحت عنوان کاندید ریاست جمهوری ،
تائید صلاحیت کرده اید ؟
با علم به اینکه اینها ، آخر الامر به نفع دیگر کاندید ِاصلی ِجریان سیاسی شان ، کنار می کشند ،
و در این سیر تبلیغات ، اینها از وقت و سرمایه‌ی مردم و بیت المال ، بهره می برند ؛ برای ادعاها و برنامه هایی که ندارند و در دقیقه آخر به نفع ِنفر ِاصلی کنار می کشند .

آیا این کار شما ، اتلاف بیت المال وضایع کردن امر مسلمین نیست؟

آیا این تصمیم ِاشتباه ِشما ، ضربه زدن به رکن ِدیگر ِنظام ، که جمهوریت است ، نیست ؟

چرا باید دقایق و ساعات بسیاری از رسانه‌ی ملی ، صرف گفتار وصحبت های کسانی شود که فی الواقع نه توان و نه برنامه ای برای کشور دارند ؟

آیا برای این کار و تصمیم خود در برابر خدا و شرع ِانور حجتی دارید ؟

آیا این نوع تصمیمات شما باعث سست شدن اعتقادات مسلمین و مسلمات نمی گردد ؟

... که اگر این طور است ، شما نگهبان کدام یک از اصول دین و شرع ِانورش هستید؟!!
2024/06/25 02:27:36
Back to Top
HTML Embed Code: